شهید مطهری و صلح امام حسن(ع)
پدید آورنده : سید سعید روحانی
اشاره
در این مقاله پرسشهای خود را بر آثار استاد شهید مطهری عرضه می کنیم و پاسخ 8 پرسش مربوط به صلح امام حسن علیه السلام و تفاوت دوران ایشان با عصر امام حسین علیه السلام را از زبان و قلم استاد مرور می کنیم.
1. سؤال: ابتدا مناسب است نظرتان را راجع به جایگاه صلح در اسلام جویا شویم؛ بفرمایید آیا اساساً صلح در شرایط خاصّ بر امام مسلمین جایز و لازم خواهد بود یاخیر؟
جواب: به طور کلّی و هم تاریخ اسلام نشان می دهد که برای امام و پیشوای مسلمین، در یک شرایط خاصّی (صلح) جایز است و احیاناً لازم و واجب است که قرارداد صلح امضا کند، هم چنان که پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم رسماً این کار را در موارد مختلف انجام داد؛ هم با اهل کتاب در یک مواقع معیّنی قرارداد صلح امضا کرد و هم حتّی با مشرکین قرارداد صلح امضا کرد، و در مواقعی هم البته می جنگید...
این مطلب معقول نیست که بگوییم: یک دین یا یک سیستم (هرچه می خواهید اسمش را بگذارید) اگر قانون جنگ را مجاز می داند، معنایش این است که (آن را) در تمام شرایط (لازم می داند) و در هیچ شرایطی صلح و به اصطلاح همزیستی؛ یعنی متارکه جنگ را جایز نمی داند؛ کما اینکه نقطه مقابلش هم غلط است که یک کسی بگوید: اساساً ما دشمن جنگ هستیم به طور کلّی و طرفدار صلح هستیم به طور کلّی. ای بسا جنگ ها که مقدمه صلح کامل تر است و ای بسا صلح ها که زمینه را برای یک جنگ پیروزمندانه، بهتر فراهم می کند.1
2. سؤال: به نظر می رسد که امام حسن علیه السلام در شرایط و وضعیتی قرار گرفت که مجبور شد در آن شرایط صلح کند، ولی امام حسین علیه السلام حاضر به صلح نشد. آیا شرایط دوره امام حسین علیه السلام با شرایط زمان امام حسن علیه السلام تفاوت زیادی داشت که ایشان تن به صلح ندادند؟
جواب: تفاوت خیلی فراوان و زیادی (وجود) دارد. حال من جنبه های مختلفش را برایتان عرض می کنم، بعد آقایان خودشان قضاوت کنند.
مسند خلافت
اوّلین تفاوت این است که امام حسن در مسند خلافت بود و معاویه هم به عنوان یک حاکم، گو اینکه تا آن وقت خودش را به عنوان خلیفه و امیرالمؤمنین نمی خواند؛ و به عنوان یک نفر طاغی و معترض در زمان امیرالمؤمنین قیام کرد؛ به عنوان اینکه من خلافت علی را قبول ندارم، به این دلیل که علی کشندگان عثمان را که خلیفه بر حقّ مسلمین بوده، پناه داده است و حتّی خودش هم در قتل خلیفه مسلمین شرکت داشته است؛ پس علی خلیفه بر حقّ مسلمین نیست. معاویه خودش به عنوان یک نفر معترض ـ و به عنوان یک دسته معترض ـ تحت عنوان مبارزه با حکومتی که بر حق نیست و دستش به خون حکومت پیشین آغشته است (قیام کرد). تا آن وقت ادّعای خلافت هم نمی کرد و مردم نیز او را تحت عنوان امیرالمؤمنین نمی خواندند. همین طور می گفت که ما یک مردمی هستیم که حاضر نیستیم از آن خلافت پیروی بکنیم.
امام حسن علیه السلام بعد از امیرالمؤمنین علیه السلام در مسند خلافت قرار می گیرد. معاویه هم روز به روز نیرومندتر می شود. به علل خاصّ تاریخی، وضع حکومت امیرالمؤمنین در زمان خودش، که امام حسن علیه السلام هم وارث آن وضع حکومت بود، از نظر داخلی تدریجاً ضعیف تر می شود به طوری که نوشته اند بعد از شهادت امیرالمؤمنین، به فاصله هجده روز ـ که این هجده روز هم عبارت است از مدتی که خبر به سرعت رسیده به شام و بعد معاویه بسیج عمومی و اعلام آمادگی کرده است ـ معاویه حرکت می کند برای فتح عراق. در اینجا وضع امام حسن یک وضع خاصّی است؛ یعنی خلیفه مسلمین است که یک نیروی طاغی و یاغی علیه او قیام کرده است. کشته شدن امام حسن علیه السلام در این وضع، یعنی کشته شدن خلیفه مسلمین و شکست مرکز خلافت. مقاومت امام حسن علیه السلام تا سرحدّ کشته شدن نظیر مقاومت عثمان بود در زمان خودش نه نظیر مقاومت امام حسین علیه السلام .